به پایین نشستن خیالت نره
من از خیلیا خیلی بالاترم
من اونقدر دارم که با یک نفس
تموم غماتو یه جا میخرم
مثه خاک قالی که باید تد
مثه شیشه ی غم که باید شکست
به این آسمون طلایی قسم
به این سفره ی باز و این نونی که هست
فقط عشق میتونه با بودنش
یه دنیای غمگین و شادش کنه
کم آورده بودم به دادم رسید
خدا درد عشق و زیادش کنه
خودم خم شدم تا تمام تنم
واسه جاده ی زندگی پل بشه
کنارت نشستم مدد خواستم
که کار نشد با توکل بشه